عشق مامانی، امیرعلی جونعشق مامانی، امیرعلی جون، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره
عشق دومم،امیرپویانعشق دومم،امیرپویان، تا این لحظه: 5 سال و 11 ماه و 6 روز سن داره

امیرعلی و امیرپویان عشق مامان و بابا

پایان شیر مادر

پسرم دیگه مرد شده 2 هفته آخر ماه رمضون تصمیم گرفتم دیگه روزها ، شیر دادن به امیرعلی را کمتر کنم تا یکم بهتر غدا بخوره فقط موقع خواب ، و شبها بهش شیر میدادم تا اینکه هفته پیش یک ماموریت 3 روزه برام پیش اومد و مجبور شدم 3 روز امیرعلی را تنها بذارم ، همین بهانه ای شد که گل پسر دیگه شبها هم شیر نخوره بابایی خیلی کمک کرد ، خدا خیرش بده .شبها نیم ساعتی بغلش می کرد واسش کتاب می خوند تا بخوابه ، نیمه شبها هم بغلش می کرده تا خوابش بره این 3روز باعث شد ، زحمت منم کم بشه البته وقتی برگشتم ، امیرعلی یادش افتاد و دلش می خواست بخوره ولی خب دیگه کم کم عادت کرد و خداراشکر هیچ اذیت نشدم  
28 مرداد 1394

امیرعلی و شهربازی

پسرم عاشق رفتن به پارک و سرسره سواری است ، رفتن به شهربازی هم براش تجربه بسیار جالبی بود ، مات و متحیر از دیدن اونهمه وسایل بازی و چراغ های رنگی و سروصدای بچه ها بود طبق معمول ، آیلین حسابی ذوق می کرد و امیرعلی با دقت به اطرافش نگاه می کرد با هم سوار چرخ و فلک شدیم ، فکر کردیم شاید بترسه ، ولی خداراشکر آروم نشسته بود نمی دونم چجوری تو اون همه تنوع ، خرس پو را پیدا کرد و رفت پیشش چون عروسک پو و تم اتاقشه ، خیلی بهش علاقه داره   ...
5 مرداد 1394
1