پایان شیر مادر
پسرم دیگه مرد شده 2 هفته آخر ماه رمضون تصمیم گرفتم دیگه روزها ، شیر دادن به امیرعلی را کمتر کنم تا یکم بهتر غدا بخوره فقط موقع خواب ، و شبها بهش شیر میدادم تا اینکه هفته پیش یک ماموریت 3 روزه برام پیش اومد و مجبور شدم 3 روز امیرعلی را تنها بذارم ، همین بهانه ای شد که گل پسر دیگه شبها هم شیر نخوره بابایی خیلی کمک کرد ، خدا خیرش بده .شبها نیم ساعتی بغلش می کرد واسش کتاب می خوند تا بخوابه ، نیمه شبها هم بغلش می کرده تا خوابش بره این 3روز باعث شد ، زحمت منم کم بشه البته وقتی برگشتم ، امیرعلی یادش افتاد و دلش می خواست بخوره ولی خب دیگه کم کم عادت کرد و خداراشکر هیچ اذیت نشدم
نویسنده :
مامانی
12:52